دیشب بعد از اینکه آخرین سیگار ساعت 8 شب کشیدم بازم خیلی وسوسه میشدم که سیگار بکشم مخصوصاً بعد از شام ولی هر طوری بود نکشیدم. راستش یه چیز دیگه که منو اذیت کرد این بود که دیشب خانمم حرفی زد که به نظرم می امد منظورش یعنی این که من هنوز سیگار میکشم و برنامه خودمو رعایت نمیکنم البته من بهش حق میدم اینجوری فکر کنه چون تا حالا دو بار بهش گفتم که میخوام ترک کنم ولی نکردم البته این دفعه واقعاً تصمیم گرفتم ترک کنم. راستی امروز امتحان ارشدم دارم ساعت 2:30 شروع میشه به خاطر همین اولین سیگار امروزم جای ساعت 3 بعد از ظهر ساعت 2 بعد از ظهر میکشم چون امتحان چهار ساعته و تا ساعت 6:30 غروب طول خواهد کشید چون من آمادگی ندارم یعنی خودمونی بگم اصلاً برای قبول شدن نخوندم یعنی سیاه لشگرم زودتر میام بیرون. امروز یه اتقاق دیگه هم می افته و آن اینه که پدر و مادرم میان اینجا آخه آنها توی شمال هستن پسر عمم پنجشنبه عروسی تو تهران عروسی داره میان برن عروسی آن شاید من هم رفتم. فعلاً خداحافظ
انشالله بزاری کنار دیگه طرفش نری
واسه من که از اول زندگیم سیگار یه مشکل بوده و هست
اول که بابام
حالا هم نامزدم
قصد ترک کردن هم ندارن
این موضوع اذیتم میکنه